سابقه تقلب در انتخابات از زمان ریاست جمهوری خامنهای به قلم برادر
بزرگتر خمینی
نوشته شده در اکتبر 22, 2010 به وسیلهی مازیار
آیتالله خمینی
مرتضی پسندیده برادر بزرگتر روح الله خمینی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲ طی نامهای به برادر کوچکتر خود، مواردی اعتراضی را بیان میکند که بعد از گذشت چندین سال، مرور آن خالی از لطف نیست. او در این نامه گلایهآمیز اشتباهات برادرش را متذکر میشود و در گوشهای از آن نیز به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری به نفع خامنه ای اشاره میکند.منبع این نامه کتاب ناگفتهها درباره خمینی» نوشته مهدی شمشیری و همچنین اسناد گردآوری شده توسط آقای اسد الله مروتی است« :
نالهها از هر سو به گوش میرسد و نفریناش به ارباب عمائم عالمی را گرفته است. بر اساس آنچه هر روز مشاهده میکنیم و آن چیزهایی که به گوش ما میرسد و خودمان احیانا در جریان آن قرار میگیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را میکنند.
آیا این نالهها را شما میشنوید؟ یا ماشاالله با حصاری که به دور شما کشیدهاند، شما هم حکایت آن چوپان را دارید که گرگ به گلهاش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشیدن میش مورد علاقهاش بود و هیچ از جای نجنبید تا لحظهای که گرگ سراغ خودش آمد. اول میش او را به پنجهای درید ، بعد هم خودش را …
روزی که در خمین به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئهای که گمان ندارم به دور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند؛ من ذرهای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.
روزی که آن سید بیچاره را که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید از فرزند به من نزدیکتر است، با آن افتضاح از ریاست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بدعاقبت را که اداره یک کاروانسرا هم از عهدهاش بر نمی آید به ریاستجمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند، به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و میخواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند.
اما شما به عوض گوش کردن به این حرفهای مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید.
من که مثل عقیلبنابوطالب مال و جاه و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت.
روزی که دستور دادید همه صندوقها را به نام علی آقا خامنهای باز کنند، من و دو سه آدم دلسوز که حداقل یکیشان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی، بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود؛ به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد میدهد، گوش نکردید و حالا میبینید آنچه نباید میدیدید.
اینهمه خونها ریخته شد، اینهمه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود میلرزم که مبادا قطرهای از این خونها به سبب اخوت من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای اینکه شما به جای گوش سپردن به آنها که هم به اسلام و هم به ایران علاقمند بودند، گوش به شیاطین دادید.
شما چگونه بر مسند ولایت مینشینید، از آدمهای بدنامی مثل رفسنجانی و مشکینی و صانعی و جلادانی مثل آن شیخ بدکاره گیلانی و موسوی تبریزی و دهها دهها آدم خبیث و بد عهد را قدرت و مقام میدهید، آنوقت سادات عالیقدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی، طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر حق شیعه مولاعلی را به آن خفت خانه نشین میکنید و مرجعیت را از آنها سلب میکنید، از آنها که خود را با اشک و نالههای من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را امضا کردند و به شاه دادند تا از توهین و آزار شما ممانعت شود.
شما خود بهتر از هر کسی میدانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشکری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید.
آیا امروز نتیجهای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان میگذشتند و در زمان شاه از فلکی و بازاری و دانشجو و زن و مرد شعائر دینی را محترم میداشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعائر دینی ارزشی قائلند. آنها میگویند اگر دین این است که اولیای جمهوری اسلامی اعمال میکنند، بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد. با سیاستهای غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیرا حرف میزدم، آنها از وضع ایران گریه میکردند و میگفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت، ولی حالا تا ما اسم تشیع میآوریم، میگویند لابد مثل ایران.
آقای حاج آقا صدر به من میگفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر، چشم به ایران داشتند امروز خیلی از ما زده شدهاند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.
بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمیزنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط میگویم آیا به گوش شما نمیرسد که بعضی از نور چشمی ها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم جنگ و کمک به جنگ زدگان کردهاند.
بیش از سه ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواستهام ولی دفتر شما مرتب میگویند وقت ندارید. آنوقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور میپذیرید، چون لابد بجز مدح و ثنا نمیگویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.
بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس میکنم هر لحظه ممکن است حق تعالی آرزویام را اجابت کند و اجازه ترک این جهان فانی را مرحمت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه و یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم.
شما وصیت نامه مینویسید و بعد از خود جانشین تعیین میکنید، پس چرا اسمش را نمیگذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین در وصیتنامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان میبینید؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟ بله کدام معصوم را دیدهاید؟
۱۴ قرن مردم تشخیص میدادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد. حال روزنامهها یک روزه یک شیخ را آیتالله العظمی میکنند و دیگری را افقهالفقها. آن شیخ گیلانی جلاد، آیتالله میشود و دسته دسته ثقهالاسلام و حجهالاسلام از کارخانه حکومتی بیرون میآیند. اسمش را هم گذاشتهاند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین جاری کردهاید؟ خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند. من نیز دیر و زود میروم، تنها وحشت من برای شما است.
خداوند همه را به راه راست هدایت کند.
۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری
قم – مرتضی پسندیده
این پیام به تاریخ چهارشنبه تیر شید 19 آّبان ماه 2569 شاهنشاهی برابر با
19آبان ماه 1389 خورشیدی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.
درود
پاسخحذفممنون از نظرتون و این مطلب رو هم خوندم ممنون دوست قدیمی
بازم آپ میشم با خاندان باو که موسس باو فرمانده یزگرد سوم بود و ...
بدرود
من دچار خفقانم...
پاسخحذفمن به تنگ آمده ام از همه چیز
من به دنبال فضائی می گردم
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند
من دچار خفقانم
بار دیگر در کشوری که سرانش ادعای آزادی وعدالت دارند فیلتر شدم دوست داشتی لینکم رو اصلاح کن
خدایشان همهشان را به راه راست هدایت کند..! اما امیدوارم دودش به چشم ما نرود..!
پاسخحذفپست قبلي وبتونو در مورد نمايندگان طرفدار قانون چند همسري رو خوندم .
پاسخحذفخب اينها كه مردند و از روي شهوت پرستي هر غلطي ميخوانند ميكنند اما تعجب من از نمايندگان زنيست كه طرفدار تصويب اين قانون بودند . هر چي فكر ميكنم دليلشو نميتونم پيدا كنم .
درود
پاسخحذفنوشین جان معذرت میخوام تایید شد شرمندم یادم رفت آخه با عجله اومدم خوندم و رفتم
بدرود
درود
پاسخحذفایدئولوژی این رژیم اصولا بر مبنای دروغ و تقلب بنا شده و انتخابات هم چون اصولا معنایی برای اینها ندارد بدین گونه است که دیده ایم.
پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی
با درود
پاسخحذفميهن پرستان به روز شد.
پاينده ايران
درود بر نوشین جان
پاسخحذفسپاس از اینکه آدرستو بهم دادی
پاینده باشید
تو حرام زاده چهار پا کی میمیری تا ما از دستت راحت بشویم خدا میداند .......
پاسخحذفتمام همردیفانت کسیدن کنار ولی تو اشغال هنوز داری چرندیات مینویسی .......
تو واقعا زن هستی یا شیطان ؟//////