۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

رکورد بی خیالی و بی غیرتی شکسته شد / قطع انگشتان دست روستائیان ایران به علت نداشتن یک پل بر روی رودخانه محل سکونتشان !!!

رکورد بی‌خیالی و بی غیرتی شکسته شد










پیام به احمدی نژاد و خامنه ای و دولت نامردان و دست اندر کاران این رژیم
 منحوس و کریه منظر و کریه رفتار بی شرم و خجالت:
1- خجالت کشیدن هم یکی از نعمت های الهی شما هست و بود
2 - ما برای شما ها هستیم ، شما ها برای ما نیستید!!!!!!!!!!!!!





             قطع انگشتان دست روستائیان ما به خاطر نداشتن

یک پل عابر بر روی یک رودخانه
در حالیکه در مملکت نان ، گوشت ، 
برنج و همه چیز  مرتب گران میشود  ، 
در حالیکه از پول نفت ملت و بدون اجازه ملت
9 عدد پل پهن و با صفا و محکم
 و پهن و گرانقیمت
.:Rahe Sabz:. 





در لبنان برای مردمشان
زده میشود !! 
آیا این مردم سهمی از پول فروش نفتشان را ندارند
تا با پول خودشان
 بر روی رودخانه شان پلی ساده
  و نه به  زیبائی پلهای  لبنانی توسط نامردان دولت ایران 
 در ایران زده شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطلبی در مورد گرانی و احداث 9 عدد پل بی صاحب در لبنان را
 بطور اختصار در پائین همین متن بخوانید.



 

روستای گاودانه در استان کهگیلویه و بویراحمد واقع است.

روز گذشته خبرگزاری مهر در گزارشی مکتوب و تصویری


از این روستا، به تنها وسیله ارتباطی این روستا

با جهان خارج از آن پرداخت:

وسیله‌ای به نام «گرگر»


که روستاییان مجبورند
برای عبور از رودخانه و رفتن به محل تحصیل،

کار، خرید، جاده، شهر و

روستاهای دیگر سوار آن شوند.


 گرگر، در واقع تله کابینی است که روستاییان سوار آن

می‌شوند و با دست،

آن را حرکت می‌دهند.


در این میان شیب تند رودخانه باعث می‌شود

هر از گاهی دست مردم در زیر چرخ‌های

آن گیر کند و انگشتان آنها قطع شود.


تاکنون، بیش از 30 نفر از اهالی روستا

دچار چنین حادثه‌ای شده

و حتی برخی از آنان نیز به دلیل سقوط از گرگر دچار قطع

نخاع یا مرگ شده‌اند.

وای بر آخرت مسئولین بی لیاقت ما


 
در پی انتشار این خبر و تصاویر تکان دهنده انگشتان قطع شده

اهالی روستا

به ویژه کودکان مظلوم آن، انتظار می‌رفت


مسئولان و نمایندگان استان ضمن ابراز شرمندگی

از اینکه در حوزه استحفاظی

آنها چنین فاجعه‌ای در حال وقوع مداوم


است، نسبت به حل مشکلات مردم این روستا

و جاهای دیگری که احیانا

چنین مشکلی دارند اقدامات فوری انجام دهند


و هر چه سریعتر، پلی کوچک در این روستای

محروم احداث نمایند.


با این حال، آنچه امروز در همین خبرگزاری راجع به

واکنش مسئولان

منتشر شد،


دود از سر آدمی بلند می‌کند که

"خدایا اینها دیگر چه کسانی هستند؟"


به اظهارات مسئولانه آقایان دقت کنید:


- مدیر روابط عمومی استانداری کهکیلویه و بویراحمد:

استاندار وقت ندارد پاسخ دهد!!.

استانداری که وقت ندارد جواب بدهد

که چرا در استان تحت مدیریت اش

این فاجعه مدام در حال تکرار است،


فرمانداری که می‌گوید تقصیر خودشان است

که از گرگر استفاده می‌کنند

و نماینده مردم (!)ی که معتقد است روستاییان


و رسانه‌ها دارند بزرگنمایی می‌کنند

و پیشنهاد می‌کند ملت شناکنان از عرض

رودخانه بگذرند و مثلا به مدرسه و مزرعه


و شهر بروند!
بعد هم به جای آنکه از وضعیت اسفناک

موکلینش متاسف شود

و مثل اسپند بر روی آتش، از جا جهد و کاری کند،


خیلی آسوده خاطر می‌گوید که


باید طرحش نوشته شود و در سفر استانی رییس جمهور

پلی

در صورت مصوب شدن ساخته شود!!!!

اگر هیات وزیران باید به این امور مستقیما رسیدگی کنند،

پس مسئولان محلی

و نمایندگان مجلس، این وسط چه کاره‌اند؟

واقعا باید به این آقایان گفت اگر مرهمی بر زخم نیستید،

لااقل نمک بر زخم مردم نپاشید.

یعنی چه که تقصیر خودشان است که انگشتشان قطع می‌شود

یا بروید شنا کنید؟!

به خدا سوگند، ( اگر جون خودت خدا پرستی

«خجالت» هم یکی از بزرگترین
نعمت‌های الهی است!





فیلم آدرس بالا را ببینید
این ویدیو مدرکی بی چون و چرا

در مورد حراج میلیارها دلار

از منابع ایران است ! ساخت بیش از 2000 پرژه !

200 پل کوچک وبزرگ _ 300 مدرسه _800 مرکز اداری

و خدماتی 400 جاده بزرگ و کوچک


و....... بقیه آمار در ویدیو توسط مسوول

بازسازی لبنان گفته میشه !!!!

   ولی در استان محروم کهگیلویه و بویراحمد


برای عدم احداث یک پل مردم جانشان در خطر جدی است

آیا خون لبنانیان از خون بچه‌های

روستای گاودانه کهکیلویه

و بویراحمد رنگینتر است؟


دقت کنید که مردم این روستا نمی‌گویند

بیایید برای ما ورزشگاه بسازید یا

نیروگاه خورشیدی برایمان بیاورید،


فقط می‌گویند پلی درست کنید تا انگشت‌های

بچه هایمان قطع نشود؛







واقعا برای کشوری که در آن سوی دنیا

هم طرح‌های عمرانی دارد

و پل و سد و کارخانه و نیروگاه، می‌سازد،


زشت و زننده است که در داخل مرزهایش،

مردمی آن هم مردمی به شرافت

و مظلومیت روستاهای کهگیلویه و بویراحمد،


این چنین محروم و درمانده شوند

و هر روز شاهد زخم

و مرگ خود یا عزیزانشان باشند


و آن وقت آقایان پایشان را روی پای دیگر بیندازند

و بگویند:

تقصیر خود مردم است.





------------------------------
   گزارش از  فاطیما کریمی



 * ساخت 9 پل با پول مردم ایران در لبنان /رژیم:

مردم استان کهگیلویه شناکنان از رودخانه رد شوند!
قطع انگشت روستائیان

به خاطر نبود پل گذر از رودخانه،
ساخت ‪ ۹‬پل اصلی را به پایان برده است

ستاد کمک جمهوری اسلامی

به بازسازی لبنان
روز پنج شنبه اعلام کرد،

بازسازی ‪۹‬ پل اصلی ویران شده


در لبنان در پی جنگ سال گذشته با اسرائیل ،

توسط این ستاد پایان یافته است.
این ستاد با صدور بیانیه‌ای افزود،

همچنین بازسازی پنج پل اصلی


در دست اجرا و پنج پل نیز در دست بررسی است.

بر اساس بیانیه این ستاد،

همچنین ‪ ۱۶۲‬طرح ساخت پلها و آبراههای کوچک

نیز اجرا شده


و دو مورد دیگر در این زمینه در دست اجرا است.

رسانه حکومتی (shasa)نوشت:
ستاد جمهوری اسلامی پس از جنگ "رژیم صهیونیستی "


علیه لبنان، کمک به بازسازی این کشور را آغاز کرد

و بازسازی طرحهای متنوعی را
در لبنان بر عهده گرفت که شامل اماکن آموزشی ، مذهبی،


پزشکی، راهها، پلها ، شبکه برق و مین‌روبی است.

این کمیته همچنین، برنامه توسعه شهری
را در حومه جنوبی بیروت اجرا کرده


و در منطقه بقاع در شرق لبنان نیز اجرا خواهد کرد.

بر پایه گزارش پیشین این ستاد،

از مجموع ‪ ۶۳‬روستا که بازسازی و آماده‌سازی


آنها بر عهده هیات ایرانی گذاشته شده کار ‪ ۴۳‬روستا

به پایان رسیده است.

ستاد جمهوری اسلامی همچنین کار بازسازی ‪ ۲۰۰‬باب

مدرسه را


بر عهده گرفته که از این تعداد ،

ساخت ‪ ۱۴۹‬مدرسه پایان یافته است.


این ستاد کار بازسازی ‪ ۱۵۰‬مسجد و دیگر اماکن مذهبی را

نیز که توسط "صهیونیستها"

در لبنان تخریب شده بر عهده گرفته


که از بین آنها بازسازی ‪۵۰‬ مورد به پایان رسیده است.

parsdailynews.com



* قیمت برنج، قند و شکر، لبنیات و حبوبات،

همچنان رو به‌افزایش است



در دو هفته گذشته قیمت:

برنج داخلی و قند و شکر افزایشی،

قیمت گوشت قرمز ثابت و قیمت حبوبات


همچنان سیر صعودی داشته است.
آفتاب:

در دو هفته گذشته قیمت برنج داخلی و قند و شکر افزایشی،

قیمت گوشت قرمز ثابت


و قیمت حبوبات همچنان سیر صعودی داشته است

.قیمت برنج داخلی که

تا پیش از این بین ۲۸۰۰ تا ۳۳۰۰ تومان بود،

در حال حاضر


به قیمت ۳۲۰۰ تا ۳۶۰۰تومان

در سطح شهر عرضه می‌شود

. بنابراین گزارش، قیمت برخی محصولات لبنیاتی

در برخی برندها

علی‌رغم اولتیماتوم وزارت بازرگانی


هنوز به حالت قبل برنگشته است.

همچنین قیمت آبمیوه‌های یک لیتری

تکدانه نیز با افزایش ۱۰ درصدی


مواجه شده است

. قیمت قند و شکر نیز نسبت به یک ماه گذشته

افزایش ۱۰ درصدی داشته است. بر اساس این
قیمت برنج داخلی که تا پیش از این بین

۲۸۰۰ تا ۳۳۰۰ تومان بود،

در حال حاضر


به قیمت ۳۲۰۰ تا ۳۶۰۰تومان در سطح شهر عرضه می‌شود.
گزارش، تا یک ماه پیش قیمت هر کیلوگرم قند

۱۳۵۰ تومان و قیمت

هر کیلو گرم شکر ۱۱۵۰تومان بود


که امروز این دو کالای استراتژیک به قیمت های :

۱۶۰۰

و ۱۵۰۰ تومان
در هر کیلوگرم عرضه می‌شود.

بنابراین گزارش افزایش قیمت حبوبات

همچنان سیر صعودی دارد و نسبت به هفته قبل، ماه قبل


و سال قبل شاهد افزایش قیمت تدریجی کالاها هستیم.

در حال حاضر

در بازار تهران قیمت هر کیلو گرم


نخود ۱۸۵۰ تا ۲۰۰۰ تومان،

هر کیلوگرم عدس ۲۱۵۰ تا ۲۲۵۰ تومان،

هر کیلوگرم لوبیا قرمز


۲۶۰۰ تا ۲۸۰۰ تومان

و هر کیلوگرم عدس۲۵۰۰ تا ۲۶۰۰ تومان است

. فعالان خرده فروشی های سطح شهر اعلام کردند که:

شرکت های تولیدی در حال حاضر


اقدام به افزایش قیمت تدریجی در محصولات خود کرده اند

به نحوی که این افزایش قیمت


در کوتاه مدت محسوس نیست ولی به مرور زمان

و در یک پروسه ۶ ماهه

به رقم قابل توجه ای می رسد.

همچنین علی رغم ادعای وزارت بازرگانی

در زمینه کنترل بازار گوشت قرمز،

همانطور که پیش‌بینی می‌شد،

قیمت این کالای استراتژیک کاهش پیدا نکرده

و همچنان به قیمت هر کیلوگرم

۱۷۵۰۰ تا ۱۸۵۰۰ تومان عرضه می‌شود.

همچنین قیمت هر کیلوگرم گوشت مرغ نیز


از مرز ۳۰۰۰ تومان عبور کرده است.

* بازهم بدبختی داریم بهتره ننویسم دلم بدرد میاد

این پیام به تاریخ 3 آذر ماه 2569 شاهنشاهی برابر با3
 آذرماه 1389 خورشیدی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد. 

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

صحبتی با محمود احمدی نژاد و خامنه ای و سایر (نا) مردان دولت کنونی ایران بانوی گرفتار ما:

صحبتی با محمود احمدی نژاد و خامنه ای و سایر (نا) مردان دولت کنونی ایران بانوی گرفتار ما:


محمود ، خامنه ای  دروغگو و خائن به ایران و طرفداران بی خرد ( زن و مرد و ایرانی و خارجی ) آنان با شما ها هستم:
ما در ایران دو دسته هستیم یکی مردم و دومی دولتیان
این دو دسته هرکدام آرزوئی دارند :
 ایرانیان ( البته مثل ما  نه ایرانیان خرد باخته مومن فلسطینی و دشمن ارزشهای ایرانی ) میخواهند ارزشهای 31 ساله ایران را در ایران و جهان زنده کنند و دین را از سیاست جدا کرده و به آزادی بیان و دموکراسی واقعی که لیاقتش را هم دارند برسند و دولتیان نامردمان مثل خامنه ای و محمود خان جنایتکارمان و چندتا طرفدار چادری و حزب اللهی هم میخواهند به آرزویشان که خلیفه گری در دنیا هست برسند در نتیجه مرتب اجازه میدهند کشور های من درآری آنطرف خلیج فارس ( که عرب هم نیستند و فقط عرب زبانند ) پولهای مملکتشان را ببرند در کشورهای دیگر خرج کنند و علی رقم شواهد و اسناد تاریخی با پول و هدایا و رشوه و هر کثافت کاری دیگر که بلدند و یاد میگیرند کشورهای دیگر را وادار کنند که بگویند خلیج عربی این دولتیان نامرد کنونی ایران بانوی گرفتارمان هم میخواهند خلیفه دنیا بشوند در نتیجه پول نفت و خزانه ( یا بقول کثیف خودشان بیت المال )  را میبرند خرج میکنند تا کشورهای من درآری آنطرف خلیج فارس که تا حدود دویست سال پیش یعنی زمان زندگی مادربزرگهایمان  همگی جزء استانهای ایران بودند بگویند خلیج عربی  ، به چین هم میروند و پول ها میدهند تا این دروغ های تاریخی را آنها در یک استادیوم بازی بین المللی بگویند وبنویسند تا دیگران هم ببینند و یاد بگیرند
 دولت نامردان  ایران هم به خاطر رسیدن به آرزو و هدفهای غلطش هم هیچ اعتراضی نمیکنند  ،  وقتی محمود خائن بیشعورمان میرود زیر پرچم خلیج عربی مینشیند از چین و دیگر کشورهای دیگر چه انتظاری میرود


از کارهای دیگر این دولت برای ملتش  ببخشید برای رسیدن به هدف نهائی خلیفه گری در دنیا با پول ایرانیان و اسلحه های پیشرفته کشورهای کافر:
علاوه بر هزاران کار غلط در این 31 ساله فقط به دو مورد اخیر کثافتکاری های این دولت می پردازم:
1- ساختن 9 پل  شیک و پهن و بدرد بخور در لبنان است در حالیکه خرمشهر هنوز بعد از 28 سال ساخته نشده ، مسجد سلیمان را هم عکسهایش را دیدیدم یک شهر خرابه بنامم بهتر است مطلبش را در همین وبلاگ در پستهای گذشته ام گذاشته ام میتوانید به پستهای گذشته رجوع کنید و عکسهای دلخراش مردم ایران را ببینید  این از خوزستانمان
2- ساختن مسجدی گرانقیمت در نروژ  برای خواسه های نامشروع دولت کنونی ایران و حتما" هم  میدانید در مسجدها چه اتفاقاتی میافتد
اتفاقاتی که اخیرا" فیلمش را هم در ماهواره دیدیم هم در اینترنت :
تجاوز یک آخوند هست به یک پسر بچه در خانه خدا به نام مسجد که  فایلش در حاشیه وبلاگم در قسمت " فایلهای  شنیداری و دیداری " هست میتوانید آنرا دانلود کنید و ببینید و ناراحت بشوید
اتفاق بعدی دزدی هست که مرتب در مسجدها  میافتد مثلا" مرتب کفش میدزدند  ، سر خانواده خودم در سالهای گذشته افتاده و کفشهای برادرم را در خانه خدا دزدیدند و خدای چهار چشمی ما مسلمانان هم ندید و چیزی نگفت و اشخاص مومنی هم که آنرا در مسجد دزدیدند بروی خودشان نیآوردند ( دزدی برای ما بد است برای خودشان عیبی ندارد ) 
3- اتفاق دیگر اینکه چرا این مسجد ها را در خارج میسازند؟؟: 
 میخواهند آنرا حسابی جاسوس خانه بکنند و آنجا را ستاد عملیاتی خودشان برای رسیدن به خلیفه گری و دادن و سپردن ارزشهای ایرانیان و فحشا و فروش زنان و دختر بچگان و پسر بچگان بکنند تا یک عده بی شرف به پولهائی و مقامهائی برسند که مثلا" در خانه شان چندتا استخر داشته باشند و چند تا فاحشه دیگر که حتما" آنها را هم بزور فاحشه شان کرده اند.
  
این هم قسمت آخر رفتار اخیر این دیوانه بی مغز که هم قدش کوتاه هست هم مغزش کم دارد:
و حالا فایل مصاحبه محمود را در صدا و سیمای ایران ببینید و بشنوید و متاسف بشوید و بخندید به ریشش -  به جای اینکه بگوید دولت برای ملتش چه کارهائی کرده وقت مردم را میگیرد و چیزی را به ما مردم  یاد میدهد که خودمان میدانیم
یکی از درفشانی هایش:
در این فیلم میگوید پدران و مادران پول برای بچه هایشان در بانک بگذارند تا بیست سال دیگه بشود بیست ملیون
خطاب به محمود :
خوب محمود احمق تو و دولت گردن کلفت بی مغز بی وطن وطن فروشت ، تورم درست کردید بیست ملیون بیست سال دیگه دو ملیون هم نمی ارزد -
 پس انداز کردن مال زمان شاه بود که کشور داری بلد بود و اقتصاد سرش میشد و بلد بود و تورمی اونموقع نبود
 به من میگویند  در سال 57 کبریت همان دو ریال بود ، بلیط اتوبس همان دوریال بود ، یک پاکت چیپس که هفت ریال بوده سال 57 رسیده بوده به عدد 25 ریال !! ،  یعنی تورم در حد ریال آنهم هر چندین سال یکبار بوده آنهم بر سر بعضی کالاها ، یعنی هنوز قیمت یک بسته چیپس سه تومان هم نشده بوده ،  تو کشور داری بلد نیستی که ما پولهایمان را برای بعدو برای بچه هایمان پس انداز کینم
  ما باید پولهایمان را فورا"  خرج کنیم وگرنه تو با اون روش کشورداری کلاه سر ما گذاشتی پس انداز کردن در این کشور و با روش شما خائنها و جنایت کاران ملی میهنی  و وطن فروشان یعنی از دست دادن اصل پول و شکست خوردن اقتصادمان و همه چیزمان -
مردک متجاوز مردم کش دروغگو برو درس اقتصاد و میهن دوستی یاد بگیر ،  تو خلیج فارسمان را هم دادی ، 
ایمان و اسلام و احکام خرافاتی شیعه ، شعور برای تو و (نا) مردان دولتیت چیزی  نذاشته ، اصلا" یک باورمند به اسلام و شیعه نمیتواند وجدان و اخلاقیات داشته باشد برای همین است که در یک استادیوم بزرگ در چین با پولهای کشور خودمان که زیر دست تو و شماها ریخته و پولهای پدرسوختگی کشورهای من درآری آنطرف خلیج فارس ( که عرب هم نیستند فقط عرب زبانند ) مینویسند خلیج عربی ،
شما دولت (نا) مردان پائین تنه ای فاحشه صفت در ایران بزرگترین دشمنان ایران هستید مرگ بر ایمان و همه چیزتان مرگ

اینهم لینک سخنان بیشعورانه محمودفلسطینی ها و محمود همه کشورهای غاصب به ایران


http://www.4shared.com/file/YZlbhPOl/mahmood.html

این پیام به رویداد چهارشنبه تیر شید 26 آبان ماه 2569 خورشیدی برابر با
26 آبان ماه خورشیدی 1389 تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

سابقه تقلب در انتخابات از زمان جمهوری ریاست جمهوری خامنه ای به قلم برادر بزرگتر خمینی

سابقه تقلب در انتخابات از زمان ریاست جمهوری خامنه‌ای به قلم برادر

بزرگتر خمینی

 

آیت‌الله خمینی
مرتضی پسندیده برادر بزرگتر روح الله خمینی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲ طی نامه‌ای به برادر کوچک‌تر خود، مواردی اعتراضی را بیان می‌کند که بعد از گذشت چندین سال، مرور آن خالی از لطف نیست.  او در این نامه گلایه‌آمیز اشتباهات برادرش را متذکر می‌شود و در گوشه‌ای از آن نیز به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری به نفع خامنه ای اشاره می‌کند.
منبع این نامه کتاب ناگفته‌ها درباره خمینی» نوشته مهدی شمشیری و همچنین اسناد گردآوری شده توسط آقای اسد الله مروتی است« :
ناله‌ها از هر سو به گوش می‌رسد و نفرین‌اش به ارباب عمائم عالمی را گرفته است.  بر اساس آن‌چه هر روز مشاهده می‌کنیم و آن چیزهایی که به گوش ما می‌رسد و خودمان احیانا در جریان آن قرار می‌گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را می‌کنند.
آیا این ناله‌ها را شما می‌شنوید؟ یا ماشاالله با حصاری که به دور شما کشیده‌اند، شما هم حکایت آن چوپان را دارید که گرگ به گله‌اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشیدن میش مورد علاقه‌اش بود و هیچ از جای نجنبید تا لحظه‌ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول میش او را به پنجه‌ای درید ، بعد هم خودش را …
روزی که در خمین به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه‌ای که گمان ندارم به دور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند؛ من ذره‌ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.
روزی که آن سید بیچاره را  که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید از فرزند به من نزدیک‌تر است، با آن افتضاح از ریاست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بدعاقبت را  که اداره یک کاروان‌سرا هم از عهده‌اش بر نمی آید به ریاست‌جمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند، به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و می‌خواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند.
اما شما به عوض گوش کردن به این حرف‌های مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید.
من که مثل عقیل‌بن‌ابوطالب مال و جاه و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت.
روزی که دستور دادید همه صندوق‌ها را به نام علی آقا خامنه‌ای باز کنند، من و دو سه آدم دل‌سوز که حداقل یکی‌شان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی، بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود؛ به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد می‌دهد، گوش نکردید و حالا می‌بینید آنچه نباید می‌دیدید.
این‌همه خون‌ها ریخته شد، این‌همه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود می‌لرزم که مبادا قطره‌ای از این خونها به سبب اخوت من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای این‌که شما به جای گوش سپردن به آن‌ها که هم به اسلام و هم به ایران علاقمند بودند، گوش به شیاطین دادید.
شما چگونه بر مسند ولایت می‌نشینید، از آدم‌های بدنامی مثل رفسنجانی و مشکینی و صانعی و جلادانی مثل آن شیخ بدکاره گیلانی و موسوی تبریزی و ده‌ها ده‌ها آدم خبیث و بد عهد را قدرت و مقام می‌دهید، آنوقت سادات عالی‌قدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی، طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر حق شیعه مولاعلی را به آن خفت خانه نشین می‌کنید و مرجعیت را از آن‌ها سلب می‌کنید، از آن‌ها که خود را با اشک و ناله‌های من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را امضا کردند و به شاه دادند تا از توهین و آزار شما ممانعت شود.
شما خود بهتر از هر کسی می‌دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشکری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید.
آیا امروز نتیجه‌ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می‌گذشتند و در زمان شاه از فلکی و بازاری و دانشجو و زن و مرد شعائر دینی را محترم می‌داشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعائر دینی ارزشی قائلند. آن‌ها می‌گویند اگر دین این است که اولیای جمهوری اسلامی اعمال می‌کنند، بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد. با سیاست‌های غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیرا حرف می‌زدم، آن‌ها از وضع ایران گریه می‌کردند و می‌گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت، ولی حالا تا ما اسم تشیع می‌آوریم، می‌گویند لابد مثل ایران.
آقای حاج آقا صدر به من می‌گفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر، چشم به ایران داشتند امروز خیلی از ما زده شده‌اند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.
بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی‌زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می‌گویم آیا به گوش شما نمی‌رسد که بعضی از نور چشمی ها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده‌اند.
بیش از سه ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته‌ام ولی دفتر شما مرتب می‌گویند وقت ندارید. آن‌وقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می‌پذیرید، چون لابد بجز مدح و ثنا نمی‌گویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.
بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاری‌ها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می‌کنم هر لحظه ممکن است حق تعالی آرزوی‌ام را اجابت کند و اجازه ترک این جهان فانی را مرحمت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه و یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم.
شما وصیت نامه می‌نویسید و بعد از خود جانشین تعیین می‌کنید، پس چرا اسمش را نمی‌گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین در وصیت‌نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می‌بینید؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟ بله کدام معصوم را دیده‌اید؟
۱۴ قرن مردم تشخیص می‌دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد. حال روزنامه‌ها یک روزه یک شیخ را آیت‌الله العظمی میکنند و دیگری را افقه‌الفقها. آن شیخ گیلانی جلاد، آیت‌الله می‌شود و دسته دسته ثقه‌الاسلام و حجه‌الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می‌آیند. اسمش را هم گذاشته‌اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین جاری کرده‌اید؟ خوشا به سعادت آن‌ها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند. من نیز دیر و زود میروم، تنها وحشت من برای شما است.


خداوند همه را به راه راست هدایت کند.

۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری

قم – مرتضی پسندیده


این پیام به تاریخ چهارشنبه تیر شید 19 آّبان ماه 2569 شاهنشاهی برابر با
19آبان ماه 1389 خورشیدی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

چه کسانی طرح چند زنه بودن مردان را در مجلس تصویب کرده اند؟

با تصويب طرح چند زن بودن مردان در مجلس – - – - چه كساني طرح روتصويب ميكنن !



با تصويب طرح چند زن بودن مردان در مجلس
حال اينارو ببينيد!!! چه كساني طرح روتصويب ميكنن !

* شما خوانندگان گرامی این متن فکر نمی کنید اینها مردان فاحشه هستند؟ مردانی فاحشه که نمایندگان مجلسمان هم هستند !!
نام این مجلس چیست؟؟  فاحشه خانه نیست؟؟؟؟؟؟


نماينده چند زنه شماره يك: حميدرضا حاجي بابائي

حميدرضا حاجي بابائي نماينده همدان است. او به عنوان عضو هيات رئيسه و كارپرداز اداري مجلس نقش پر رنگي در مجلس ايفا مي‌كند. حاجي بابائي از مجلس پنجم تا امروز به طور مستمر نماينده همدانيها بوده، او پيش از آنكه نماينده شود مدتها دبير ديني و قرآن و مدتي هم در دهه 70 مديركل اموزش و پرورش اين شهر بود. جالب اينجا است كه او در دوران نمايندگي ناگهان به لقب ‘آقاي دكتر’ مفتخر شده و در انتخابات اخير خود را داراي دكتراي علوم قرآني و حديث و عضو هيات علمي دانشگاه معرفي كرده است. احتمالا يكي از نشانه‌هاي دو تا شدن تنبان براي مقامات جمهوري اسلامي اضافه شدن همين عنوان ‘آقاي دكتر’ پيش از اسمشان است.
حاجي بابائي اصالتا اهل شهر كوچكي نزديك همدان به نام مريانج است. او در سالهاي جواني با زني از همشهريان خود ازدواج كرده كه هم اكنون در شهر همدان ساكن است. اما پس از حضور در مجلس و طي كردن پلكانهاي ترقي ديگر آن زن روستائي در شان ‘آقاي دكتر’ نبوده و به همين دليل دختر جواني را به عقد خود درآورده كه اكنون در خانه‌اي در تهران ساكن است. احتمالا حاجي بابائي براي رعايت عدالت ميان زنان خود ناچار است در طول هفته مسير تهران و همدان را مدام طي كند.
نماينده چند زنه شماره دو: محمد كريم عابدي

محمد كريم عابدي نماينده فردوس، طبس و سرايان در مجلس هشتم سه زن عقدي دائم دارد. اين جناب كه متولد سال 1328 در روستاي پيرحاجات فردوس است سوابق جالبي دارد: اخذ مهندسي پرواز(FE)،هوانوردي و تربيت استاد(MOI)و اخذ مدرك مديريت اطلاعات و راهبردي (استراتژيك و ژئوپولتيك) با رتبه ‌عالي از دانشگاه‌هاي معتبر داخل و خارج كشور، عضو هيئت‌عالي بررسي تهاجم‌آمريكا به‌ طبس، سرپرست طرح بازسازي شهر زلزله زده طبس، رياست هيئت‌سواركاري استان‌كرمان، مشاور عالي‌و بازرس ويژه وزارت‌دفاع، ديپلمات‌عالي رتبه‌ايران در كشور چين، قائم‌مقام شركت‌پشتيباني نوسازي هليكوپترهاي‌ايران، عضو شوراي مركزي جانبازان، رئيس هيئت‌مديره چندين شركت و مؤسسه توليدي‌صنعتي و مدير چندين‌پروژه (كنترل كيفيت و فرهنگ سازماني) و اصلاح ساختارهاي سازماني و …
چنين شخصيت منحصر به فردي كه اين همه توانائيها و قابليتهاي متنوع دارد طبعا نمي تواند تنها با يك زن ارضا شود(مگر نگاه آقايان به زن چيزي جز خدمتكار و وسيله ارضاي شهوت است؟) او در يكي از سخنرانيهاي دوران تبليغات انتخاباتي خود گفته بود از آنجا كه توانسته بين سه زن خود به عدالت عمل كند مي تواند نمايندگي سه شهر فردوس و طبس و سرايان را هم به عدالت انجام دهد.

نماينده چند زنه (واقعا چند زن؟) شماره سه: سلمان خدادادي ( این یکی خیلی فعاله )

حاج سلمان خدادادي كه از مجلس هفتم به بعد ناگهان تبديل به دكتر خدادادي شد از سال 75 تا كنون به طور مستمر نماينده بناب و ملكان در مجلس شوراي اسلامي بوده است. او كه متولد 1341 است در دهه 60 فرمانده سپاه ملكان بود در زمان وزارت اطلاعات فلاحيان به عنوان معاون مديركل و مديركل اطلاعات در استانهاي آذربايجان شرقي و اردبيل منصوب شد و در انتخابات مجلس پنجم از حوزه بناب و ملكان وارد مجلس شد.
‏پرونده خدادادي به مراتب سياه تر از نمايندگان چند زنه است. او در روز اول خرداد ۸۷همزمان با پايان عمر مجلس هفتم از سوي دادگاهي در تهران احضار و پس از بازپرسي به اتهام ‏فساد اخلاقي و ارتباط نامشروع بازداشت شد. قرار بازداشت او پس از مواجهه حضوري با دو زن كه از او شكايت كرده بودند ‏صادر شد. اما در 7 خرداد با وثيقه 150 ميليوني آزاد و بلافاصله در مجلس حاضر شد و سوگند نمايندگي خورد.
اما موضوع شكايتها چيست؟ حاج سلمان دو شاكي دارد. شاكي اول خانمي است كه در دفتر او مشغول به كار بوده. گويا در يكي از روزهاي ماه رمضان نماينده اصولگراي مجلس با منشي خود تماس گرفته و از او مي خواهد با توجه به اينكه براي افطار مهمان دارد براي كمك به او تا پس از افطار در دفتر بماند. زمان افطار مي شود و خبري از مهمان نمي شود. ناگهان زن تنها، حاج سلمان را با لباس زير در مقابل خود مي بيند و قبل از آنكه بتواند فرار كند خدادادي به او تجاوز كرده و پس از تهديد و ترساندن رهايش مي كند. زن بينوا تصميم به شكايت مي گيرد.
شاكي ديگر دختر ۲۲ ساله اي است كه مدتي پيش براي ملاقات با نماينده تبريز در محل ملاقاتهاي عمومي مجلس حاضر مي شود. اما به دليل آنكه هيچ كدام از نمايندگان تبريز در آن موقع در مجلس نبوده اند دختر جوان به خدادادي كه نماينده يكي از شهرهاي آذربايجان شرقي است مراجعه كرده و نامه خود را به او مي دهد تا به دست يكي از نمايندگان تبريز رسانده شود. خدادادي كه در دفتر خود تنها بوده پس از چند شوخي زننده و اشاره به زيبائي دختر شروع به ناز و نوازش او مي كند. دختر جوان كه جا خورده ناگهان خود را در آغوش حاج سلمان مي بيند و در حاليكه به شدت عصبي و پريشان شده از اتاق او فرار مي كند. تصادفا دختر ۲۲ ساله در سرسراي مجلس با سر و رويي پريشان با فاطمه رهبر نماينده تهران در مجلس هفتم روبرو شده و ماجرا را براي او شرح مي دهد و با نظر او به حراست مجلس مراجعه كرده و موضوع را مطرح مي كند. اين دختر جوان هم اكنون هم با حمايت جدي فاطمه رهبر پيگير پرونده است.
اعتبارنامه خدادادي با مخالفت فاطمه آليا به كميسيون تحقيق ارسال اما نهايتا با تاييد نمايندگان تصويب شد. به نظر مي رسد او با استفاده از ظرفيتهاي قانوني پيش بيني شده در لايحه حمايت خانواده از اين پس با مشكلات كمتري براي ارضاي خود روبرو خواهد شد.

نماينده چند زنه شماره چهار: حاجي محمد موحد

برخي دوستان اطلاعاتي در مورد حاجي محمد موحد نماينده بهبهان در مجلس هشتم داده بودند. او كه در دوره‌هاي چهارم تا هفتم (يعني 16 سال) از كهكيليويه نماينده مجلس بوده در دوره هشتم از بهبهان كانديدا شد و توانست به مجلس هشتم هم راه پيدا كند. انتخاب او در بهبهان با حرف و حديث فراوان همراه بود تا جائي كه اعلام پيروزي او منجر به درگيري و دخالت نيروي انتظامي شد. اعتبارنامه او هم بر اساس گزارشهائي كه بازرسي شوراي نگهبان به مجلس داده بود ابتدا با مشكل روبرو شد اما پس از پادرمياني برخي مقامات تائيد شد.
پيگيريهاي من اين اطلاعات را تائيد كرد. حضرت حجت الاسلام حاجي سيد محمد موحد دست كم دو زن دارد. اين آخوند 56 ساله هيچ گونه تحصيلت حوزوي يا غير حوزوي معتبري نداشته و در دهه اول انقلاب دادستان خوزستان، فارس و چهارمحال بختياري بوده و از سال 69 وارد مجلس شده است. جالب اينجا است از هر كسي در مورد حاجي موحد سوال كردم اولين جمله‌اي كه گفت منبري و بي‌سواد بودن حاج آقا بود.در مورد حاجي محمد موحد اطلاعات دقيق‌تري به دستم رسيده. حاجي آقا از زن اولش خانم ح.ر سه پسر و دو دختر دارد. زن دوم او خانم ص.ب متولد 1361 است يعني سي سال كوچكتر از آقا و هنگام ازدواج فقط بيست سال داشته و دو پسر براي حاجي محمد آورده است.



نماينده چند زنه شماره پنج: عباسعلي نورا

عباسعلي نورا نماينده مردم زابل در مجالس پنجم و هشتم بوده است. او در برج يوسف ميانكنگي در سال ۱۳۳۲ متولد شده و ديپلم خود را در زابل و ليسانس رياضي را از دانشگاه اصفهان گرفته است. دكتراي او هم مانند بقيه مقامات با بورسيه دولتي از دانشگاههاي انگلستان بوده و اكنون عضو هيات علمي دانشگاه ازاد است. البته در دوران پس از نمايندگي مجلس پنجم همواره از مديران دانشگاه آزاد بوده است. او در دوران جنگ عضو سپاه بوده و مدتي هم در عملياتهاي برون مرزي در پاكستان فعاليت داشته است. عباسعلي نورا دو همسر دارد كه همسر اول دختر حاج حسين دهمرده يكي از بزرگان منطقه زابل است. در حاليكه همسر اول ده سال كوچكتر از دكتر نورا است اما زن دوم كه اخيرا به عقد او درآمده دختري بيست و چند ساله و احتمالا از دانشجويان او است